#بهمسیرتادامهبده+معرفی+پارت1
سلام بفرمایید ادامه🦦:)
📘 عنوان رمان: به مسیرت ادامه بده
✍️ نویسنده: نویسندهٔ قطارها «𝘔𝘪𝘳𝘢»
🔖 صفحه تقدیم:
برای آنهایی که نایستادن را بلدند
برای جادهدوستهایی که با دلشان قطار میسازند
برای تو، که حتی وقتی سکوی زندگی خالیست، چشمهات مسیر را میشناسند 🤍
________
📖 پارت اول: «نانِ افتاده، رؤیای بیدار»
جَک داشت به میز شام نگاه میکرد؛
جز یک تکه نان چیزی روی میز نبود.
نور زرد لامپ، مثل نفس آخرِ امید روی سفره افتاده بود. مادرش، با پیشبند سفید، دستانش را خشک میکرد، چشمانش خسته اما هنوز مراقب.
متئو، برادر بزرگتر جَک، از شدت خستگی سر میز خوابش برده بود؛
نان از انگشتهایش لیز خورد و افتاد کف زمین.
صدای "پچک"ِ نان انگار روی قلب جَک افتاد.
جَک به آن نان نگاه کرد و آهسته گفت:
«مامان... واقعاً هیچی نداریم؟»
مادر، بدون نگاه، زیر لب جواب داد:
«یه وقتهایی، هیچی داشتن یعنی همهچیز رو از نو ساختن... با دست، با درد، با ایمان.»
جَک سکوت کرد،
رفت سمت دفترچهٔ نقشههای ماشینش، ورق زد، مداد رو برداشت.
با خطی لرزان، پشت جلد نوشت:
«شروع از نانِ افتاده. شروع از من.»
همان لحظه، صدای سرفههای شدید مادر از اتاق بلند شد.
نه سرفهٔ معمولی، بلکه صدایی که از ته جان برمیاومد.
متئو بیدار شد، هراسان گفت:
> «مامان خوبه؟»
جَک با نگاه پر بغض گفت:
> «نه... ولی از این لحظه، هر سرفهاش سوخت موتورِ من میشه.»
لطفا نظرخودتون رو درباره ی رمان بیان کنید 🙏🏻
که،اگه دوست داشتین ادامه بدم 🤧😉
میشه به وبلاگ خودمهم سربزنید😊❤️